جاودانگی دنیا (قرآن)آنچه که در دنیاست همیشگی نیست. تمام نعمات دنیایی، حیات و مال و قدرت و شوکت جاویدان نمی باشد بلکه زوال می یابد. ۱ - خصوصیات دنیا۱.۱ - ابدی نبودن انبیاپیامبران و اولیای الهی نیز در دنیا زندگی ابدی و جاویدان ندارند و با اتمام حیاتشان وفات می کنند. وما ارسلنا قبلک الا رجالا نوحی الیهم... • ... وما کانوا خــلدین (و پيش از تو (نيز) جز مردانى را كه به آنان وحی مىكرديم گسيل نداشتيم اگر نمىدانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد •و ايشان را جسدى كه غذا نخورند قرار نداديم و جاويدان (هم) نبودند.) «خلود»، بقای یک شیء بر حالت خود و مخلد، استعاره برای موجود دائمی است. «وما کانوا خــلدین...یعنى انبیا مردانى از بشرند که ما لوازم بشریت را از آنها سلب نکرده ایم، که مثلا بدنهایشان را خالى از روح زندگى کرده باشیم، تا نه به خوردن محتاج باشند و نه به نوشیدن، و نیز آنان را از مرگ مصونیت نداده ایم، تا همیشه در دنیا بمانند، بلکه ایشان نیز بشر و از کسانى هستند که طعام مى خورند و مى میرند، و این خوردن و مردن، دو خاصه از خواص روشن بشریت است.» ۱.۲ - اتمام حیاتحیات هیچ انسانی در دنیا ابدی نیست و با مرگ از اینجا سفر به عالم آخرت می کنند. وما جعلنـهم جسدا لا یاکلون الطعام وما کانوا خــلدین• وما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افان مت فهم الخــلدون (و ايشان را جسدى كه غذا نخورند قرار نداديم و جاويدان (هم) نبودند •و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگی (در دنيا) قرار نداديم آيا اگر تو از دنيا بروى آنان جاويدانند.) «این قانون تغییرناپذیر آفرینش است که هیچ کس زندگی جاویدان ندارد. وانگهی، اینها از مرگ تو هم اکنون شادی میکنند، «اگر تو بمیری آیا خودشان زندگی جاویدان خواهند داشت»؟! «ا فان مت فهم الخالدون». شاید نیاز به توضیح نداشته باشد که بقای شریعت، دین و آئین نیاز به بقای آورنده آن ندارد، آئین ابراهیم علیهالسّلام و موسی علیهالسّلام و عیسی علیهالسّلام هر چند جاویدان نبودند ولی قرنها بعد از وفات این پیامبران بزرگ (و در مورد حضرت مسیح علیهالسّلام بعد از صعود او به آسمان ) باقی ماندند. بنابراین جاودانگی مذهب، نیاز به پاسداری دائمی پیامبر ندارد، ممکن است جانشینان او خط او را ادامه دهند. » ۱.۳ - زوال یافتن قدرتستمگران، بر پایداری و زوال ناپذیری قدرت خویش در دنیا، قسم یاد می کردند. ... الذین ظـلموا... او لم تکونوا اقسمتم من قبل ما لکم من زوال (چندى مهلت بخش تا دعوت تو را پاسخ گوييم و از فرستادگان (تو) پيروى كنيم (به آنان گفته مىشود) مگر شما پيش از اين سوگند نمىخورديد كه شما را فنايى نيست.) «کلمه ((اقسام )) به معناى این است که گوینده، گفتار خود را به امر شریفى - البته به جهت شرافت آن امر - پیوسته کند تا بدین وسیله صدق گفتار خود را برساند چون اگر با چنین پیوندى باز هم دروغ بگوید در حقیقت به شرافت آن امر شریف توهین نموده است، و چون کسى را جرات چنین توهینى نیست پس شنونده مطمئن مى شود که گوینده راست مى گوید، مثل اینکه بگوید و الله من رفتم، و یا به جان خودم مطلب از این قرار است.و در ادبیات، قسم از محکم ترین، وسائل تاکید شمرده مى شود.و بعید نیست که منظور از ((اقسام )) در این آیه کنایه باشد از اینکه گوینده، کلام خود را قاطع و جزمى و بدون تردید بگوید. جمله مورد بحث مقول براى قولى حذف شده است، و تقدیر آن چنین است :((یقال لهم اولم تکونوا...)) یعنى در توبیخ و اسکاتشان گفته شود:مگر شما نبودید که قبل از این، سوگند مى خوردید (و یا بطور قطع مى گفتید):ما هرگز زایل شدنى نیستیم، و این نیروى دفاعى و این سطوتى که داریم ما را از هر حادثه نابود کننده نجات مى بخشد.» ۱.۴ - غرور انسان هاجاودانه پنداشتن نعمتهای مادی و دنیایی، موجب غرور آدمی می شود. وکان له ثمر فقال لصـحبه وهو یحاوره انا اکثر منک مالا واعز نفرا• ودخل جنته وهو ظالم لنفسه قال ما اظن ان تبید هـذه ابدا (و براى او میوه فراوان بود پس به رفيقش در حالى كه با او گفت و گو مىكرد گفت مال من از تو بيشتر است و از حيث افراد از تو نيرومندترم •و در حالى كه او به خويشتن ستمكار بود داخل باغ شد (و) گفت گمان نمىكنم اين نعمت هرگز زوال پذيرد.) «صاحب اين باغ و زراعت، هر گونه ميوه و درآمدى در اختيار داشت» «وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ». ولى از آنجا كه دنیا به كام او مىگشت، و انسان كمظرفيت و فاقد شخصيت هنگامى كه همه چيز بر وفق مراد او بشود، غرور او را مىگيرد، و طغیان و سركشى آغاز مىكند، كه نخستين مرحلهاش، مرحله برترىجوئى و استکبار بر ديگران است، صاحب اين دو باغ، به دوستش رو كرده «در گفتگوئى با او چنين گفت: من از نظر ثروت از تو برترم، و آبرو، شخصيت و عزّتم بيشتر و نفراتم فزونتر است...» كم، كم اين افكار- همان گونه كه معمول است- در او اوج گرفت، و به جائى رسيد كه: دنيا را جاودان، مال و ثروت و حشمتش را ابدى پنداشت...» ۱.۵ - کاخ سازی عادقوم عاد بر اثر پندار جاودانگی در دنیا، روی به کاخ سازی آوردند. کذبت عاد المرسلین• وتتخذون مصانع لعلکم تخلدون (عاديان پيامبران (خدا) را تكذيب كردند •و كاخهاى استوار مىگيريد به اميد آنكه جاودانه بمانيد.) «مصانع» به معنای کاخ هاست. «و اینکه فرمود: ((لعلکم تخلدون )) در مقام تعلیل مطلب قبل است، یعنى شما این قصرها را بدین جهت مى سازید که امید دارید جاودانه زنده بمانید. و الا اگر چنین امیدى نمى داشتید هرگز دست به چنین کارهایى نمى زدید، چون این کارهایى که مى کنید و این بناهایى که مى سازید طبعا سالهایى دراز باقى مى ماند، در حالى که عمر طولانیترین افراد بشر از عمر آنها کوتاهتر است.» ۱.۶ - جمع کردن ثروتانباشتن ثروت، نشانه پندار و توهم جاودانگی در دنیاست. الذی جمع مالا وعدده• یحسب ان ماله اخلده (كه مالى گرد آورد و برشمردش •پندارد كه مالش او را جاويد كرده.) «جالب اين كه: «أَخْلَد» در اينجا به صورت « فعل ماضی » آمده، يعنى او گمان مىكند، اموالش او را به صورت يك موجود جاودانه در آورده است، نه مرگ مىتواند به سراغ او آيد، نه بيمارىها و حوادث جهان مشكلى براى او ايجاد مىكند؛ چرا كه مشكلگشا در نظرش تنها مال و ثروت است و اين مشكلگشا را در دست دارد.» ۱.۷ - تعلق به دنیاوابستگی به دنیا ، نشانه پندار جاودانگی در آن است. ... ولـکنه اخلد الی الارض..(و اگر مىخواستيم قدر او را به وسيله آن آیات بالا مىبرديم اما او به زمین (دنيا) گراييد...) «و لـکنه اخلد الی الارض» یعنی او به گمان اینکه در زمین جاودان باشد، به آن اعتماد کرد. ۲ - پانویس۳ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۴۴۲، برگرفته از مقاله «جاودانگی دنیا ». |